مهربد عشاق

دل نوشته مامان برای تولد یکسالگی

مهر سال ٩٣ است و اينبار مادر مهربد مي نويسد يكسال از تولد پسرم گذشته و مهربدم يك سأله شد بيشترين زماني كه باهم هستيم موقع شير خوردن است شيري كه مهربد آنرا با هيچ چيز عوض نمي كند بيشترين كسي كه نگاهم ميكنم از نزديك ترين فاصله مهربد است با آن چشمهاي زيبا و درشتش گاهي خستگي ام در ميرود نوازشم ميكند و بر روي صورتم دست ميكشد و با زبان بي زباني خسته نباشيد ميگويد دستهايش را ميبوسم بوي زمين ميدهد هنوز نتوانسته راه برود برايش كم وقت ميگذارم و ناراحتم اما همه تلاشم واسه قبول شدن  در دكتري به بهانه اوست تا بتوانم شبها در كنارش بخوابم و غم دوري اش را در فيروزآباد احساس نكنم مهربدم نوازشم كن و مرا نگاه كن گرچه آغوش پدرت را ترجيح ميدهي اما...
30 مهر 1393

تولد یکسالگی

يكساله شده است مهربد. گاهي بدون اينكه متوجه باشد روي پاهاي خودش مي ايستد و همين كه متوجه مي شود با احتياط خود را به شانه هاي امن زمين مي سپارد. با صداي موسيقي دو دست خود را به مي چسباند و تكان مي دهد: مي خواهد فيگور بشكن زدن را بگيرد. گوشي تلفن را كنار گوش خود مي گذارد و استاد عوض كردن كانالهاي تلويزيون است. چند روزيست كه كنار بابا و مامان غذاي خانواده را مي خورد. براي واكسن يكسالگي اش كلي منتظر شديم تا كوچولوهايي كه قبل از ما نوبت داشتند سوراخ سوراخ شوند. هنوز ٨ دندان دارد و زبان جغرافيايي. گاهي هم دندان قروچه مي كند. شيفته ي بابا و مامان مادرش است. در خانه كه باز مي شود يا بايد با خود ببرينش يا پس از رفتنشان صداي گريه ي او را مي شن...
29 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهربد عشاق می باشد