دل نوشته مامان برای تولد یکسالگی
مهر سال ٩٣ است و اينبار مادر مهربد مي نويسد يكسال از تولد پسرم گذشته و مهربدم يك سأله شد بيشترين زماني كه باهم هستيم موقع شير خوردن است شيري كه مهربد آنرا با هيچ چيز عوض نمي كند بيشترين كسي كه نگاهم ميكنم از نزديك ترين فاصله مهربد است با آن چشمهاي زيبا و درشتش گاهي خستگي ام در ميرود نوازشم ميكند و بر روي صورتم دست ميكشد و با زبان بي زباني خسته نباشيد ميگويد دستهايش را ميبوسم بوي زمين ميدهد هنوز نتوانسته راه برود برايش كم وقت ميگذارم و ناراحتم اما همه تلاشم واسه قبول شدن در دكتري به بهانه اوست تا بتوانم شبها در كنارش بخوابم و غم دوري اش را در فيروزآباد احساس نكنم مهربدم نوازشم كن و مرا نگاه كن گرچه آغوش پدرت را ترجيح ميدهي اما...
نویسنده :
مرتضی عشاق
9:51